داستان باران آرام باش ، توکل کن ، تفکر کن ، سپس آستینها را بالا بزن ، آنگاه دستان خداوند را می بینی که زودتر از تو دست به کار شده است |
|||||||||||||||||
چهار شنبه 4 تير 1393برچسب:, :: 12:26 :: نويسنده : باران
سلام
دلم گرفته. دیشب سر اینترنت با برادرم بحثم شد. کلا ناراضیم از همه چی. کاش میتونستم مجردی زندگیم کنم. تحمل این وضع برام راحت نیست. یک کتاب جدید میخونم به اسم "برهوت عشق" نوشته فرانسوا موریاک. این کتاب در سال 1925 جایزه نوول ادبی گرفته. نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آرام باش و آدرس story-of-baran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|